مانیمانی، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

من و مامانی و بابایی

اخبار29ماهگی

وقتایی که میریم خونه مامان جون یا خاله جون سریع بهم میگی خودت برو ,بهت میگم کجا برم؟میگی:یه دور بزن بیا یا برو کلاس ورزش(یه همچین پسر وابسته ای دارم من ) خیلی پسر با احساسی هستی تا میبینی یه لباس جدید یا حتی یه گلسر جدیدی پوشیدم و زدم بهم میگی:مامانی چه اوشگله(خوشگله) از کجا خریدی؟ وقتی گربه تو خیابون میبینی میری طرفش و بهش میگی احوال شما گربه هیچ وقت از آب بازی پای ظرفشویی سیر نمیشی دوست جدید   یه مدتیه که از خواب فراری هستی و شبا دیر میخوابی(دوباره باید دست بکار بشم تا خوابتو تنطیم کنم  ) ...
23 مرداد 1394

پانزدهمین مسافرت

با عمو سید و عمو احسان برای تعطیلات عید فطر رفتیم سمت کلاردشت حتی پای شکسته هم نمیتونه مانع مامان مریم یشه برای مسافرت رفتن اونم از نوع شمالش تازگیا هر وقت بغلت میکنم برای عکس انداختن دستاتو میندازی دور گردنم و کلی بوسم میکنی و مثل بچه گربه ها صورتتو به صورتم میمالی وای که چقدر مهربونو با احساسی ...
6 مرداد 1394
1